بررسی سنت املا و استدراج از تفسیر مجمع البیان
چکیده
قرآن کریم در نقل سرگذشت فردی انسان و نیز اقوام و تمدن های گذشته ، از حوادثی یاد می کند که به مثابه قوانینی کلی ، در صورت فراهم آمدن زمینه هایش ، هر زمان قابل تکرارند. از سنت هایی که در آیات قرآن منعکس شده ، سنت املاء و استدراج است .که این سنت ها در هر دو حوزه فردی و اجتماعی رخ می دهد . مطالعه معنا شناختی مفهوم املاء و استدراج در قرآن ، و بررسی آراء و دیدگاه مفسران از جمله شیخ طبرسی در مجمع البیان درباره فلسفه آن هدف اصلی نوشتن این پژوهش است .
کلید واژه
املاء ، استتدراج ، مجمع البیان
مقدمه
خداوند را سنتهايي است که منطبق بر آنان با عالم انساني رفتار ميکند. اين سنتها ثابت و لايتغير هستند و هر امتي بنا به آنچه ميکند و ميانديشد، ذيل يکي از اين سنتها قرار ميگيرد. برخورد قهري و تجلي جلالي خداوند براي مؤمن، عين رحمت و جمال است و برخورد لطفي و تجلي جمالي خداوند براي کافر، عين غضب و جلال است. برخورد قهري با مؤمن براي تربيت و ندامت و منع و هدايت او است و برخورد لطفي با کافر براي غافل کردن بيش از پيش او و اضلال و گمراهي او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطيفتر باشد، در باطن شديدتر است.
ازجمله آن سنتهاي الهي در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است. آنکه راه گمراهي پيش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بيشتر را اعطا ميکند تا او تا آنجا که ميتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوي او را نميگيرد و مانع او نميگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند ، اما او مخالفان را خوب تحمل ميکند و البته اين « تحمل شدن » براي مخالفان « شر» است ، ثمره کار عاقبت آشکار ميگردد.
مفهوم شناسی
آنان که راه باطل را برمی گزینند و با حق عناد و دشمنى مى ورزند ، خداوند به آنها مهلت و فرصت زندگی می دهد ولی آنها این فرصت را وسیله غوطه ور شدن در تاریکى ها قرار می دهند ؛ به طورى که اگر در ابتدا اندک امیدى وجود داشت که نور حقّى در دل آنها بتابد، به تدریج چنین امیدى بر باد رفته و به شقاوت ابدى گرفتار خواهند شد. درحقیقت ، مهلت ها و امکانات ، با اختیار و ارادهی خودشان به صورت بلای الهی جلوه گر شده و باعث می شود که بار گناهان آنان هر روز سنگین و سنگین تر شود. این سنت ، که از جمله سنت هاى حاکم بر زندگى گناه کاران است ، سنت« املاء » یا « امهال » نام دارد. گاهی خداوند علاوه بر مهلت دادن ، بر امکانات گمراهان مى افزاید و آنها با استفاده از همین امکانات، و با اصرار خود بیشتر در فساد فرو مى روند و قدم به قدم از انسانیت فاصله گرفته ، و به تدریج به سوى هلاکت ابدى نزدیک تر مى شوند. چنین حالت تدریجى در حرکت به سوى عذاب الهى را سنت « استدراج » مى خوانند.
املاء در لغت
« املاء» از «ملأ» گرفته شده و به معنای «اطالة مدت» و «ملی» به معنای «زمان طویل» و «ملاء» به معنی «دهر» است. «اطاله» عبارت اخری «مهلت دادن» می باشد. ( قاموس قرآن، ج 6، ص290 )
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لاَ یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لاِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِین: کافران مپندارند که در مهلتی که به آن ها میدهیم خیر آن ها است. به آن ها مهلت میدهیم تا بیشتر به گناهانشان بیفزایند و برای آن ها است عذابی خوارکننده»(آل عمران، /178) و در جای دیگر نیز می فرماید: «وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کیدِی مَتِین: و به آن ها مهلت دهم که تدبیر من استوار است.» ( اعراف،183 و قلم، 45)
در تفسیر نمونه آمده است:
نملی از ماده املاء به معنی کمک دادن است که در بسیاری از مواقع به معنی مهلت دادن که آن خود یک نوع کمک دادن نیز محسوب می شود؛ آمده است، در آیه فوق نیز به همین معنی است. یعنی آنها را مهلت می دهیم . ( تفسیر نمونه، ج 3، ص 182 (
املاء: تاخير و مهلت . ( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص: 124)
املاء در اصطلاح
املا در اصطلاح عبارت از عجله نکردن در نزول عذاب است. سنت الهى در برابر طغيان و عصيان بشر بر مهلت دادن و تعجيل در عقوبت نکردن است زيرا اگر عجله در عقوبت کند همه هلاک و نابود مىشوند و کسى باقى نمىماند چون غير از معصوم کسى نيست که گناه نکند خداى تعالى مىفرمايد: “ولو يواخذ الله الناس بظلمهم ما ترک عليها من دابة"؛ (61/نحل) اگر کيفر دهد خداى تعالى مردم را بخاطر ظلم و گناه آنها هيچ جنبدهاى ديگر نمىماند.
به همین خاطر است که خداوند مهلت مىدهد تا بندگان بوسيله توبه و انابه، گذشته خود را اصلاح کنند و اين مهلت دادن به سود مومنان است چنانچه براى کافران و اهل طغيان که بر گناهان خود اصرار مىکنند به زيانشان تمام مىشود و اين مهلت مکر و کيد الهى براى آنها است.
پس در تعریف اصطلاحی املاء به معنای نزدیک شدن تدریجی به سوی هلاکت ونابودی در دنیا ویا آخرت است که به صورت خفا ونا پیداست. به عبارت دیگر استدراج تجدید نعمتی است بعد از نعمت دیگر بگونهای که شخص ویا اشخاص ویا جامعهای مورد عذاب غرق در مظاهر مادی وسرمست از نعمت های که یکی بعد از دیگری در اختیار شان قرار گرفته ، به زیاده روی در معصیت وکفر وعناد می پردازد وبه تدریج وبدون توجه به سوی هلاکت ونابودی نزدیک می شود ،از خدا ونتایج کارهای خود غافل می گردد. (طباطبایی ، محمد حسین؛ المیزان ج16، صص256-257.)
سنت الهی املاء
یکی از سنن الهی و یکی از مصادیق کیفرهای معنوی، کیفر« املا و استدراج » است که در دنیا شامل حال مترفین و گناهکاران شده و به ظاهر برای آنان نعمت تلقی می شود، اما در باطن و حقیقت، نوعی عذاب است. قرآن کریم می فرماید: » وَالّذینَ کذّبُوا بِایاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لایعْلَمُونَ * وَ أُمْلی لَهُمْ إِنّ کیدی مَتینٌ«
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی دانند. گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد و به آنها مهلت می دهیم؛ همانا طرح و نقشة من قوی (و حساب شده) است.
مهلت دادن کفار و فجار و طول عمر کافران و گناهکاران و رسيدن به آرزوهاى خود هر چند به حسب ظاهر خوب و موجب خوشى اوست و خود را کامياب مىبينيد ولى در حقيقت يک نوع قهر و انتقام الهى است که از آن به مکر تعبير مىشود زيرا که اين طول عمر و موفقيت و رسيدن به آرزو؛ در حقيقت شر بوده و به ضرر او تمام خواهد شد چون موجب زيادى عذابش مىشود.
از حضرت امام رضا) عليه السلام( روايت شده است: “والله ما عذب الله بشى اشد من الاملاء". قسم به خداوند که عذاب نفرمود ايشان را به چيزى که از املاء، سخت تر باشد. منظور از «املاء» مهلتى است كه گاهى خداوند طبق مصالحى به ستمگران و جباران مى دهد). مسند الإمام الرضا عليه السلام /ج2 /432 (
هدف از املاء
با توجه به آیة شریفة« وَلایحْسَبَنّ الّذینَ کفَرُوا أنّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ ِلأنْفُسِهِمْ إِنّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ » آنها که کافر شدند، تصور نکنند اگر به آنها مهلت می دهیم به سودشان است. ما به آنان مهلت می دهیم فقط برای این که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوار کننده ای است.
هدف از مهلت دادن به کافران از نظر قرآن این است که این افراد غیرقابل اصلاح هستند که در گناه و عصیان غرق شده و طغیان و نافرمانی را به مرحلة نهایی رسانده اند. خداوند نیز طبق سنت آفرینش و اصل آزادی و اراده و اختیار، آنها را به حال خود وامی گذارد تا به آخرین مرحلة سقوط برسند و پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را پیدا کنند.
معنای لغوی استدراج
استدراج دو معنی دارد، یکی گرفتن چیزی به تدریج است. زیرا اصل این ماده از درجه گرفته شده که به معنی ” پله” است، همان گونه که انسان در صعود و نزول از طبقات پائین عمارت به بالا، یا به عکس، از پلهها استفاده میکند، همچنین هر گاه چیزی را تدریجاً و مرحله به مرحله بگیرند یا گرفتار سازند به این عمل استدراج گفته میشود.معنی دیگر “پیچیدن” است، همان گونه که یک طومار را به هم میپیچند. (راغب اصفهانی حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن،ص۱۶۷ / ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب،ج۲،ص۲۶۹. / مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۳، ص: ۱۹۰)
از حسین بن علی(صلوات الله علیهما) در تحف العقول نقل شده فرمود: » استدراج از خداوند سبحان آن است که نعمت بنده را فراوان کند و توفیق شکر را از او سلب نماید. « (قریشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص: ۳۳۵)
استدراج: فرا گرفتن تدريجى ( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص: 124)
تعریف اصطلاحی استدراج
در اصطلاح دینى، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بىشرم را سریع گرفتار عقوبت نمىکند؛ بلکه درهاى نعمت خود را بر آنها مىگشاید. فراوانى نعمت یا آنها را از خواب غفلت بیدار مىکند که این همان «هدایت الهی» است و یا بر غرور آنها مى افزاید و عقوبت را سختتر مى سازد که این، استدراج است . (تفسیر نمونه،ج۷،ص۳۳/ اصول کافى، ج۴،ص۱۸۹.)
معنای دیگر استدراج، پیچیدن، است. همان گونه که یک طومار را به هم می پیچند. این دو معنی را راغب در کتاب مفردات نیز آورده است. ولی با دقت بیشتر روشن می شود که هر دو به یک مفهوم کلی و جامع یعنی انجام تدریجی، باز می گردند. (تفسیر نمونه، ج7، ص 32 – 34)
املاء و استدراج در قرآن
«استدراج» دو بار در قرآن کریم به کار رفته است : سوره قلم/آیه ۴۴. اعراف/182
آنجا که می فرماید:
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ( 182/ اعراف) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ(183/اعراف)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. و به آنها مهلت دهم. هر آينه مكر من مكرى استوار است.
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ: آنان كه قرآن و معجزات پيامبر را تكذيب كردند، بطورى كه ندانند، آنها را بتدريج گرفتار مىكنيم، تا ناگهان گرفتار آيند و نتوانند نجات يابند. چنان كه مىفرمايد: «بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها» (انبياء 40: ناگهان آنها را فرا مىگيرد و آنها را مبهوت مىكند و نمىتوانند آن را رد كنند) برخى گويند: ممكن است منظور عذاب آخرت باشد. يعنى ما عذاب آخرت را تدريجاً به آنها نزديك مىكنيم، تا در آن گرفتار شوند. برخى گويند: يعنى طورى آنها را مىگيريم كه ندانند از كدام راه رفتند، زيرا همه بسوى من باز گشت مىكنند. هيچكس بر من غالب نمىشود و سبقت نمىگيرد. و از دست من فرار نميكند. برخى گويند: يعنى آنها را هلاك مىكنيم و از روى زمين بر مىداريم. ضحاك گويد: يعنى آنها هر چه گناهان خود را تجديد كنند، ما هم نعمتى براى آنها تجديد مىكنيم. برخى گفتهاند: يعنى آنها را بتدريج بطرف كفر و گمراهى مىبريم. ولى صحيح نيست، زيرا آيه در باره كفار و متضمن اين است كه در آينده آنها را متدرجاً گرفتار مىكند و اينهم بكيفر كفر آنهاست.
وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ : آنها را مهلت مىدهم و در كيفر آنها تعجيل نمى- كنم، زيرا آنها از دست من بيرون نمىروند و كيفر من سخت و دشوار است و كسى نمىتواند از آن ممانعت كند. اينكه عذاب را «كيد» ناميده، بخاطر اين است كه بطور ناخودآگاه، دامنگير آنها مىشود. برخى گويند: يعنى كيفر مكر آنها سخت است. قول اول بهتر است (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص: 125)
فَذَرْني وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ القلم /44
پس مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مىكنند واگذار تا اندكاندك، چنان كه درنيابند، فروگيريمشان.
از حضرت ابى عبد اللَّه صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود هر گاه بنده گناهى مرتكب ميشود نعمتى را بر او خداوند از نو ميرساند پس استغفار را ترك ميكند اين است استدراج. ( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج25، ص: 242)
شیخ طبرسی مراد از مجازات در این آیه را به هلاکت در دنیا یا عذاب آخرت تفسیر کرده است .( مجمع البیان، ج2/504)
هر دو درباره انکار کنندگان آیات الهی است. ولی کید الهی، مهلت، استهزاء، طول عمر دادن و… به عنوان «استدراج»، بارها در آیات قرآن آمده است.
در آیه 182 اعراف قرینه مقام دلالت دارد بر این که منظور از استدراج نزدیک شدن به هلاکت است یا در دنیا و یا در آخرت و این که استدراج را مقید کرد به راهی که خود آنان نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن آشکارا نیست، بلکه در همان سرگرمی به تمتع از مظاهر زندگی مادی مخفی است، و در نتیجه ایشان با زیاده روی در معصیت پیوسته بسوی هلاکت نزدیک میشود. پس میتوان گفت استدراج، تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگری است تا بدین وسیله التذاذ به آن نعمتها ایشان را از توجه به وبال کارهایشان غافل بسازد.
(علامه طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان، ج ۸، ص:۴۵۳)
گروهی از مجبره مراد از استدراج در آیه مورد بحث را به استدراج کافران توسط خداوند در کفر و گمراهی معنی کردهاند. لکن این تفسیر نیز باطل و نادرست است، چرا که اوّلاً استدراج در کفر کاری است قبیح، و با حکمت خداوند منافات دارد. ثانیاً استدراج عذابی است که از ناحیه خداوند بر کافران نازل میشود. اگر کفر کافران نیز کار خدا باشد لازمهاش آن است که خداوند کافران را به سبب کار خودش عذاب بکند و این نیز در مورد خداوند محال است. ثالثاً ظاهر آیه خلاف این تفسیر را بیان میکند چرا که آیه بیانگر آن است کسانی که به عذاب استدراج مبتلی میشوند کافران به خدا، پیامبر و آیات او هستند و خداوند در آینده آنها را به عذاب استدراج دچار خواهد ساخت، به دلیل این که «سین» در «سنستدرجهم» بیانگر تحقّق یافتن فعل در آینده است؛ بنابراین اگر مراد از استدراج در آیه را به استدراج در کفر معنی کنیم چنین میشود: «کسانی که کافر شدند در آینده آنها را به کفر نزدیکتر خواهیم ساخت! و این تفسیر از آیه تحصیل حاصل و لغو و عبث خواهد بود. (مجمع البیان، ج2، ص504)
و همچنین از آیات دیگری مانند:
” وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ” آلعمران /178
آنان كه به راه كفر رفتند گمان نكنند كه مهلتى كه ما به آنها مىدهيم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلكه آنها را (براى امتحان) مهلت مىدهيم تا بر گناه و سركشى خود بيفزايند، و آنان را عذابى خواركننده است.
” وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ ” الرعد / 32
و مردم به رسولان پيش از تو هم استهزاء بسيار كردند من هم به كافران فرصت دادم آن گاه ايشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به كيفر رسانيدم.
به نظر شیخ طوسی مهلت هاي خداوند در استدراج از روي بی اعتنایی و بی توجهی است .( مجمع البیان، ج 6، ص 505 )
اكنون خداوند متعال، پيامبر خود را تسليت داده، مىفرمايد: وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ: همانطورى كه اينها ترا استهزاء مىكنند، پيامبران پيشين، نيز مورد استهزاء واقع مىشدند. فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا: من آنها را مهلت دادم و مدتشان را طولانى ساختم، تا توبه كنند و بر آنها اتمام حجت شود.
ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ: سپس آنها را هلاك و عذاب خود را بر آنها نازل كردم. اكنون چگونه است نازل شدن عذاب من؟! جمله اخير، براى بيان بزرگى و سختى عذاب است.( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج13، ص: 74)
” وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ” الحج / 44
و نيز (قوم شعيب) اصحاب مدين (همه رسولان خود را تكذيب نمودند) و موسى نيز تكذيب شد و من هم كافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر كافران) سخت است.
وَ كُذِّبَ مُوسى: موسى هم تكذيب شد. اما نه بوسيله قومش. زيرا قومش بنى اسرائيل بودند كه به او ايمان آوردند. بلكه بوسيله فرعون و قومش تكذيب شد. فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ: كيفر كافران را به تأخير انداختم و آنها را براى مدتى مهلت دادم.
ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ: آن گاه گرفتار عذابشان كردم. فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ: استفهام تقريرى است. يعنى تكذيب و كجروى آنها را انكار كردم و نعمتشان را به نعمت و حياتشان را بهلاك تبديل كردم (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج16، ص: 223)
“وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِيَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَيَّ الْمَصيرُ ” الحج / 48
چه بسيار قريههايى را كه ستمپيشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است .
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِيَ ظالِمَةٌ: چه بسيار قريهها كه مردمشان را- كه ظالم و مستحق عذاب بودند- در اول مهلت دادم. ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ: آن گاه هلاكشان كردم و بازگشت هر كسى بسوى من است.( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج16، ص: 228)
وَ لَقَد کَتبنا فِی الزّبور مِن بَعدِ الذِّکر انّ الأرض یَرِثُها عِبادی الصّالِحون» انبیاء /105
«و به تحقیق در زبورـ داوودـ پس از ذکرـ توراتـ نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد » .
موضوع حکومت افراد نیکوکار در روی زمین، تحقّقبخش وعدهای است که خداوند متعال در کتب آسمانی به صالحان و متّقیان داده است. این معنی نشان میدهد که حکم مزبور یک حکم همیشگی، و لازمهی سازمان اجتماع بشری است و بدون تحقّق آن جامعهی انسانی دارای کمال نخواهد بود. روایات و احادیث عامّه و خاصّه نیز این موضوع را کاملاً تأیید میکند و عصر تکامل همهجانبه و دوران طلایی و درخشان موعود را عصر ظهور و حکومت مقتدر و دادگستر حضرت ولیعصر عجّلاللّهفرجه میداند، وارثان نهایی زمین را یاران و پیروان آن حضرت معرّفی میکند.
در بعضی روایات، صریحا این آیه به قیام حضرت مهدی علیهالسلام و یاران او تفسیر شده است. امام باقر علیهالسلام در تفسیر آیهی مزبور فرمودهاند:
« هُم أصحاب المهدی مِن آخرالزّمان » شیخ طوسی، تفسیر مجمعالبیان، ترجمهی احمد بهشتی 16 / 172
“ وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ ” القلم : 45
و به آنها مهلت دهم. هر آينه مكر من مكرى استوار است.
وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ يعنى اجلشان را طولانى كنيم و مبادرت بعذاب آنها نميكنيم مبادرت كسى ميكند كه ميترسد فوت شدن را، پس البته شتاب ميكند كسى كه ميترسد فوت از بين رفتن را البته عذاب و شكنجه من هر آينه سخت است .( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج25، ص: 242)
املاء همان مهلت دادن حق تعالی به مجرمین است واستدراج از جهت لغوی یعنی بتدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که “رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد"، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و سزاوار عذاب گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد، و طبعاً این امر مستلزم مهلت دادن نیز میباشد اما این حیثیت بالاصاله ملحوظ نظر نبوده است. علامه طباطبائی میفرماید از آنجا که استدراج، به روش رساندن نعمت بعد از نعمت است، و این نعمتها به وسائطی از “ملائکه” و “امر” به انسان میرسد، لذا از سنت استدراج به صیغه متکلم معالغیر تعبیر آورده شده است. ایشان میفرماید که املاء از سنخ قضای الهی است و مختص به ذات باریتعالی است و کسی با خدا در آن شریک نیست (المیزان، ج 8 ، ص 347، ذیل آیة 183 سورة اعراف.) و لذا در اغلب موارد قرآنی با صیغه متکلم وحده از آن تعبیر آورده شده است .
از مجموع آیات چنین بدست میآید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان میگشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی مییابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه میشوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
در تاریخ بشر نمونههای فراوانی برای این سنت الهی هست و مختص به تاریخ اسلام نیست. چنانچه این سنت الهی به هیچ عصر و نسل خاصی منحصر نیست و همه اعصار و اعقاب را در بر میگیرد. برای نمونه یک مورد را از زبان جناب قنبر غلام امام علی(ع)تبیین مینمائیم:
حجاج بن یوسف ثقفی جناب قنبر را محاکمه می کرد از او پرسید تو برای علی(ع)چه کاری می کردی؟ پاسخ داد: من برای علی وسایل وضو را فراهم می کردم. پرسید: علی بعد از فراغت وضو چه میگفت؟ پاسخ داد که: این آیه شریفه را قرائت میکرد:«فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شی… : (آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا)ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد). سوره انعام، آیه 44» حجاج گفت: گمان می کنم این آیه را بر ما تطبیق می کرد، قنبر با شجاعت گفت: آری (نور الثقلین، ج 1، ص 18)
استدراج در روایات
از امام صادق (ع)، در تفسیر آیه فوق چنین نقل شده که فرمود:
هو العبد یذنب الذنب فتجدد له النعمة معه تلهیه تلک النعمة عن الاستغفار من ذلک «
منظور از این آیه بنده گنهکاری است که پس از انجام گناه، خداوند او را مشمول نعمتی قرار میدهد ولی او نعمت را به حساب خوبی خودش گذاشته و از استغفار در برابر گناه غافلش میسازد. (کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی،ج۲،ص۴۵۲.)
استدراج از دیدگاه متکلمان
متکلّمان مسلمان، استدراج را در دو معنا به کار برده اند:
الف. امور و کارهاى شگفت و فوقالعادهاى که از کسانى مانند مرتاضانو راهبان سرمىزند؛
ب. مهلتى که خداوند به بندگان گناهکارش مىدهد و چون مىخواهد آنان را نگونبخت کند، خواستههاى دنیایىشان را برمىآورد و بنده بى آنکه خود بداند، اندک اندک از رحمت خدا دور مىشود و به کیفر او نزدیک مىگردد. (دائرة المعارف تشیّع، ۲/ ۱۰۰)
نتیجه
خداوند همه ی بندگان و مخلوقات خود را دوست دارد و می خواهد در همان مسیری حرکت کنند که رشد و کمالشان در آن است. اگر بنده ای نافرمانی و عصیان کند، خداوند به انحاء مختلف وی را به سمت هدفش راهنمایی میکند. این راهنمایی می تواند به شیوه های مختلف باشد. مثلا گاهی به شخص الهام می شود و گاهی هم در شرایطی قرار می گیرد که به اشتباه خود پی می برد و برمیگردد و گاهی هم معبود گره در کارش می اندازد تا شاید با این مشکلی که در زندگی او پیش آمده به سمتش گرایش پیدا کند و متوجه خطای خود شود. اما گاهی این عصیان و نافرمانی به حدی می رسد که خداوند می فرمایند من بنده ام را به حال خود رها میکنم. یعنی خداوند می گوید که آنقدر به وی نعمت می دهم که دیگر اصلا به مسیر حق برنگردد. استدراج، به معناي سوق دادن يا گرفتن به صورت تدريجي و مرحله به مرحله است». سنت استدراج به اين معناست كه گاهي ممكن است خداوند نعمتي را براي انسان بفرستد و روز به روز آن را افزايش دهد و انسان ناسپاس به جاي قدرداني و استفاده صحيح، به هوا و هوس بپردازد و روز به روز، قدم به قدم از انسانيت فاصله بگيرد و به تدريج به سوي هلاكت ابدي نزديك شود. در سنت استدراج، وفور نعمت براي كافران وجود دارد و اين وفور نعمت مقدمهاي براي نزول عذاب خواهد بود. البته اين در زماني صورت ميگيرد كه در اثر الحاد، گناه و جنايت، اميدي به حيات جامعه و هدايت آن نباشد. در اين زمان خداوند افراد آن جامعه را در بهره وريهاي مادي غوطه ور سازد تا تنها به آن دل خوش كنند و به گونهاي بي سابقه وسايل رفاه آنان فراهم شود و اين همه نعمت، مقدمه و شروعي براي نزول عذاب الهي خواهد بود.
منابع
1- قرآن کریم
2- ابن منظور محمد بن مكرم ، لسان العرب ، بيروت ، دار صادر ،1414 ق
3- راغب اصفهانى حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن ، دمشق بيروت ، دارالعلم الدار الشامية ،1412 ق
4- شیخ طوسی ، تفسیر مجمعالبیان ، ترجمهی احمد بهشتی ، تهران ، فراهانی ،چاپ سوم ، 1350
5- صدر حاج سيدجوادي ، احمد ، دائرة المعارف تشیّع ، تهران ، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع) ، 1360
6- طباطبائی ، محمد حسین ، المیزان ، مترجم : موسوی همدانی سید محمد باقر ، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، چاپ چهارم ، ۱۳۷۴ ش
7- طبرسى فضل بن حسن ، مجمعالبیان ، تهران ، انتشارات ناصر خسرو ،1372 ش
8- عروسی حویزی ، نور الثقلین ، تهران ، چاپخانه علمیه ، 1383 ش
9- عطاردی قوچانی ، عزیزالله ، مسند الإمام الرضا عليه السلام ، مشهد ، کنفرانس بین المللی امام رضا علیه السلام ، چاپ اول ، 1406
10- قرشى سيد على اكبر ، قاموس قرآن ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، چاپ ششم ، 1371 ش
11- کلینی ، محمد بن یعقوب ، اصول کافی ، تهران ، کتابفروشی علمیه اسلامیه ، 1369
12- مترجمان ، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن ، تهران ، انتشارات فراهانى ، چاپ اول ،1360 ش
13- مصطفوی ، حسن ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ ش
14- مكارم شيرازى ناصر ، تفسير نمونه ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، چاپ یازدهم ، 1374